loading...

آئین مستان

متن روضه شب تاسوعا حضرت عباس , متن روضه شب تاسوعا , حضرت عباس , متن روضه حضرت عباس , شب تاسوعا , روضه شب تاسوعا حضرت عباس , روضه شب تاسوعا , روضه حضرت عباس ,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 598 زمان : نظرات (0)

میثم مطیعی

 

لسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

روز تاسوعا رسید،دهه ی اول تموم شد

یازده ماه از خدا این روزها را خواستم

دیده ی تر خواستم،حال بکا را خواستم

یازده ماه است که خواهم سلطانی کنم

پشت این در ماندن و لطف شما را خواستم

حسین جان...

قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم

قدیمیا چه صفایی داشتند! گنهکاراشونم محرم فیتیله رو میکشیدند پایین ،میگفتند محرمه،خوب نیست بی احترامیه،آقا ما خیلی بی حیا شدیم

گاهی به سوی روضه و گاهی به سوی گناه

این پای بی ثبات به دردم نمیخورد

قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم

همت توبه به درگاه خدا را خواستم

همش منتظر بودم،با خودم گفتم:شبای قدر رو که از دست دادی! روز عرفه رو که از دست دادی! محرم برسه دستامو بلند کنم بگم به حق اون آقای غریبی که به حسینش گفت:منو خیمه ها نبر،به حق اون حالت انکسار ابی عبدالله کنار نهر فرات الهی العفو...

قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم

همت توبه به درگاه خدا را خواستم

قبل محرم با یه آقای دیگم کار داشتم،هر سال همینه:

از علی موسی الرضا رزق لباس مشکی

دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم...

یا امام رضایی که فرمودی: یابن الشبیب ان کنتَ باکیا لشئ فابک للحسین ما برای حسین گریه کردیم،برای روضه ی جد غریبت...

کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که

هر دعایی کردم اول کربلا خواستم...

روز تاسوعا نیست مگه؟مگه فردا آقامون رو نمیکشن،مگه الان آب رو نبستن؟مگه بچه هاش تشنه نیستند؟

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...

سقای حسین،سید و سالار...

امشب حرم آل علی آب ندارد

فرداشب که میشه میدونی که چی باید بگیباید بگی امشب حرم آل علی آب داره ولی علمدار نداره...

شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها

طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم

گرچه ناقابل تر از این حرف ها هستم ولی

یک زیارت اربعین،پایین پا را خواستم

از نجف تا کربلا پای پیاده،دست جمع

روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم

این یه بیت خیلی بیچاره کرده منو

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت...

بچه ها شرمنده شدند،برگرد! دیگه آب نمیخوان

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای

خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده ای

ابالفضل طلایه دار عالمینی

پناه خیمه ی حسینی

ای به کربلا تو ذوالفقارم

دو چشم مست تو قرارم

واای خدا گواهه من میمیرم

اگه بری تو از کنارم

ساقی کربلا ابالفضل

می آید صدای العطش دوباره

فَسَمِعَ الاطفال یَتَصارَخون من العطش آی قربون اون بچه هات برم حسین که میگن دامن ها رو بالا زدند،روی خاک نمناک میخوابیدن،بمیرم برات... قربون اون آقای تشنه ای برم که هم خودش تشنه بود،هم سقاش تشنه بود اما بیشتری از تشنگی از تشنگی،تشنگی بچه ها و اهل حرم آتیشش زده بود...

اما همین یه بند روضه ی من باشه:

می آید صدای العطش دوباره

رفته عمو که آب بیاره

واای اگه که بارون سنگ بباره

اگه که مشکش بشه پاره

قربون اون لحظه ای که ناامید شدی از بردن آب به خیمه ها...

واای اگه که بارون سنگ بباره

اگه که مشکش بشه پاره

واای تموم بچه ها میدونند

قول عمو نشد نداره...

حسین... ابی عبدالله رسید کنار بدن عباس،اول تعجب کرد چی به سرت آوردن داداش؟!

مولا حسین،دیر اومدم منو ببخش

رفیق نیمه راه شدم منو ببخش

شرمنده ی لبای خشک اصغرم

تو رو خدا به سوی خیمه نبرم

اخه سعی کرد بدنو جمع کنه نشد،خود عباسم صدا زد:یا اخی ما تُرید منّی میخوای با من چکار کنی؟

از خواهرم نگو که مضطره‌

چشام هنوز غم تو رو داره

داداش ببین چشای حرمله

در انتظار اصغره

یا اخا ادرک اخاک یا حسین

عباس؛ نگران اصغری؟حق داری

تیر سه شعبه ای که زد به چشم تو عدو

بعد از تو سهم طفل رباب شد

حسین...

کمر امام حسین شکست،خبر انکسارش همه جا پیچید

شکستنش کمرم را شکست و جار زدند

قدم قدم خبر انکسار من پیچید...

صلی الله علیک یا اباعبدالله...

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - یازده ماه از خدا این روزها را خواستم - حاج میثم مطیعی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1244 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

آماده باش مقصد ما در سفر یکیست

سرهایمان جداست ولی بال و پر یکیست

این ها برای کشتن ما صف کشیده اند

از هر کجای دشت بپرسی خبر یکیست

دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست

آتش که شعله ور بشود خشک و تر یکیست

حتی به روی اکبر من تیغ می کشند

با اینکه با پیامبر از هر نظر یکیست

عباس عزیزدلم،پسر ام بنین،مادرت یه عمر خودش رو کنیز بابای ما میدونست؛میدونی گناه ما چیه؟

تنها به این گناه که فرزند حیدریم

تنها به این دلیل که ما را پدر یکیست

آیا کسی نمانده که یاری کند مرا

اینجا میان این همه لشکر اگر یکیست

عباس من برادر من نور چشم من

طرز مصاف کردن تو با پدر یکیست

تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد

در چشم شیر ، یک نفر و صد نفر یکیست

چشم انتظار آمدنت از شریعه اند

حالا دعای اهل حرم بیشتر یکیست

بعد از من و تو زینب اگر نشنود بدان

خونین بدن زیاد، ولی خون جگر یکیست

از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست

پائین پای مرقد و بالای سر یکیست

عرض من تمامه"ورجع الحسین الی المخیم منکسرا حزینا باکیا"دیدند کمرش شکسته؛داره گریه میکنه"یکفکف دموعه بکمه"داره با آستین پیراهن اشک ها رو پاک میکنه؛آقا،جلو خیمه زینب آمده،رقیه آمده، سکینه آمده،همه چشم انتظارند، آقا جونم اشک ها رو با آستین پاک کردی،قد خمیده و رنگ پریده رو چه میکنی؟ آقا محاسنت کنار علقمه سفیده،ناله بزن یاحسین ....

دادی دو دست و دست دوعالم بسوی تست

 روضه شهادت حضرت عباس (ع) - آماده باش مقصد ما در سفر یکیست - حاج میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 904 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام:كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِىٍّ نافِذَ البَصیرَةِعموی ما عباس تیزبین بود صٌلبَ الإِیمانِایمان استوار داشتجاهَدَ مَعَ أبى عَبدِ اللّههمراه آقاش جنگید وأبلی بَلاءً حَسَناً امتحان خوبی پس دادومَضی شَهیداً اول میخوام مدح ابالفضل بخونم

دل و دست تو چشمه کرم است

حُرمتت مثل کعبه محترم است

شاهدی جز تو کیست در عالم

که به باب الحوائجی علم است

رویت ای ماه هاشمی رخسار

نور مستوحشینَ فی الظلم است

تا صدای تو در دلم جاری است

نغمه های تو دافعُ النقم است

برق شمشیر شب‌شکاف تو نیز

سایه لطف سابغُ النعماست

جَهد تو در جهاد عاشورا

وقتی میری حرم ابالفضل که قراره اربعین بریم،چی میگی أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ

جَهد تو در جهاد عاشورا

جنگ با کفر و قهر با ستم است

 مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ

تا تویی پاسدار خیمهء وحی

اهل بیت رسول را چه غم است؟

چه بگویم که گفت خیر الناس

رحم الله عمی العباس

این روایت رو شیخ صدوق هم در امالی هم در خصال خودش نقل کرده:امام سجاد (ع) فرمودند: رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ الْعَبَّاسخدا عباس رو رحمت کنه

فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِحقا که امام حسین (ع) رو بر خودش مقدم کرد،جان خودش رو فدای امام حسین(ع)کردحَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ  تا اینکه دستای مبارکش رو قطع کردندفَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ خدای عالم در عوض دستاش دوبال بهش عطا کرد تا به وسیله ی اون ها در بهشت با ملائکه پرواز کنهكَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍخدا به جعفر هم این مقام رو داداما... وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِخدا به ابالفضل مقامی داده که روز قیامت جمیع شهدا بهش غبطه میخورند

ای فدایی راه دین عباس

شاهد مکتب یقین عباس

داشتی در قیام عاشورا

ید بیضا در آستین عباس

تو علمدار فضل اللهی

در سپاه مجاهدین عباس

ما که قراره اربعین بریم کربلا... قراره،قرارو گذاشتیم،شک نکن... وقتی وارد حرمش میشی ضریحش رو نگاه میکنی،روی در ضریح آیه کریمه رو خوندی یا نه؟! فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً

چون تو در مذهب وفا داری

کیست سردار راستین عباس

أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الْمُرْسَل امام حسینو تنها نگذاشتی

چه بگویم که گفت خیر الناس

رحم الله عمی العباس

رنگ و بوی علی و احمد و آل

در وجود تو هست در همه حال

ای کتاب مکارم اخلاق

ای حسن سیرت و حسین خصال

میشود در عوالم ملکوت

دستهای بریده ات پر و بال

تو همان عبد صالحی که نماز

با سلام تو میرسد به کمال

مگه تو نماز نمیگیالسلام علینا و علی عبادالله الصالحین تو زیارتنامش میخونی السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ للهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَدیگه کم کم میخوام روضه بخونم

دست یزدان در آستین داری

اثر سجده بر جبین داری

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداًقربون رکوعت،قربون سجودت یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْواناً سیماهُمْ فی‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ

چه بگویم که گفت خیر الناس

رحم الله عمی العباس...

همین جا میخوام روضه رو بگم گفت:

اثر سجده بر جبین داری....

رفقا من یه شب یه حرف زدم رد شدم؛گفتم:علی اکبر که آن چنان بر سرش ضربت زدند وقتی روی زمین افتاد امام حسین تونست صورت به صورتش بذاره،قاسم وقتی به سرش ضربت خورد امام حسین تونست قاسم رو بغل کنه،سر قاسم رو به شونه بگیره اما هیچ مقتلی ننوشته آقا صورت به صورت عباسش گذاشت

قوت قلب من،هیبت لشکرم2

طاقتتو برید،العطش حرم

اینجابایدمقتل بخونم:مجلسی نوشته لما رأى وحدته أتى أخاه و قال یا أخی هل من رخصة؟وقتی دید برادرش تنها شده،دیگه کسی براش نمونده،آمد خدمت برادر،اجازه میدی برم میدان؟فبكى الحسین ع بكاء شدیداآقا شروع کرد بلندبلند گریه کردن(دراین گریه خیلی اسرار هست؛کنار خیمه ها گریه کرد،بچه ها خودتونو آماده کنید)ثم قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِیتو علمدار منی،تو قوت قلب منی،تو هیبت لشگر منی(یه جمله ای گفت آدمو میکشه)وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِیاگر تو بری لشکرم از هم پاشیده میشهکسی که برات نمونده عباس یه تنه لشگر حسینه

قوت قلب من،هیبت لشکرم2

طاقتتو برید،العطش حرم

آخه راوی میگهفسمع الاطفال ینادون العطش،العطشاین صدا گوشاش رو پر کرده بود،بچه ها هی صدا میزدند:آب آب،عمو آب

آب آب تشنگان زد آتشت

خجلت از سقایی خود میکشد

قوت قلب من،هیبت لشکرم2

طاقتتو برید،العطش حرم

بی تاب رفتنی،برداشتی مشکتو

چطور بگم نرو،چطور بگم برو

فركب فرسه و أخذ رمحه و القربةسوار اسب شد،نیزه برداشت،مشک برداشت و قصد نحو الفراتبه سمت شریعه حرکت کرد.فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلین بالفراتچهارهزار نفر دور فرات ایستادندو رموه بالنبالاز همینجا تیر میزدندفكشفهمکنارشون زدو قتل منهم على ما روی ثمانین رجلا حتى دخل الماءهشتاد نفر رو به درک واصل کرد،با گام های مطمئن وارد شریعه شد

لااقل،باوفا،بذار تماشا کنم،صورت ماهت رو باز

از نگاهم با وفا،نگیر نگاهت رو باز

بر پا،شده غوغای تو

این رزم بی پروای تو

دور باشه چشمای بد از چشمای تو

عباس خداحافظ برو2

نه نه،هنوز شهید نشده ها،داره میره میدان،تو مقاتل هست یه لحظه ای امام حسین تنها شد؛من میگم اینجا بود کهو بقی الحسین فردا وحیدادیگه تنها شد،لشکرش پاشید

عباس خداحافظ برو2

دیگر شدم تنهای تنها بعد تو

خب من برای اینکه پرده ی بعدی این روضه رو بگم باید یه حرفایی بزنموارد شریعه شد؛آب را بالا آورد،یه نگاهی کردفذكر عطش الحسین و أهل بیتهیاد لب های تشنه برادر افتاد،یاد نفس نفسای علی اصغر افتاد فرمى الماءآب رو روی آب ریخت،مشک رو پر کرد؛از شریعه بیرون آمدچه اتفاقی افتاد؟دلش رو ندارم اما یه لحظه ای راوی میگه فحمل القربة بأسنانهدیدم مشکو به دندون گرفتهنوز امیدش ناامید نشده،آب رو به خیمه ها میرسونم فاتته السهام کالمطرمثل بارون تیر میومدفجائه سهم فأصاب القربة و أریق ماؤهایه تیر به مشک خورد،آب روی زمین ریختاینجا راوی میگه فوقف العباس متحیراهمین جور ایستاد نمیدونست چکار کنه!دو اتفاق افتاد به این تردید پایان دادثم جاءه سهم آخر فأصاب علی صدرهیه تیر به قلبش زدند؛یه تیر به چشمش زدندیه وقت عمود آهن بالا رفتفانقلب عن فرسه چقدر شبیه برادرت شدیاز اسب با صورت به زمین افتاددست در بدن نداره،این تیر تا اعماق مغزش فرو رفت

کنار علقمه، یه مشک خالی و

دستای ساقی و، آشفته حالی و..

آخه وقتی امام حسین آمد این قدر این بدن به هم ریخته بود،میخواست یه کاری بکنه،عباس صدا زدیا اخی ما ترید منی میخوای با من چه کنی؟

کنار علقمه،یه مشک خالی و

دستای ساقی و،آشفته حالی و

علمدار بود،صاحب لوا بود؛برای همین دستشو قطع کردند دیگه نتونه علم بلند کنه،سردار بود؛سرلشگر بود،عمود آهن به سر مبارکش زدند؛پاسبان خیمه ها بود،برای همین تیر به چشماش زدند ،سخت ترینش همین بود که تیر به مشکش زدند؛آخه سقا بود،اون قطرات آبی که رو زمین ریخت از هر آتیش جانسوزتر بود،من یه سوال دارم:مشک سوراخ اگه زمین بیفته همون یه ذره آب که آقا فرموده بود فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ یه ذره آب بیار؛ این مشک سوراخ رو زمین همین یه کم آبو در خودش داشت اما بمیرم

در مشک پاره پاره جرعه آبی هنوز هست2

اما به خیمه ها ببرد با کدام دست؟

کنار علقمه، ای پاره پاره تن

باور نمیکنم، تویی عباس من

این قدر این بدن به هم ریخته بود،تیر در چشم،تیر در سینه،عمودآهن به سر خورده،دست ها قطع شده،پاها قطع شده،عباس رو نشناخت،ای قربون اون خواهری برم که وقتی آمد قتلگاه برادرش رو نشناخت

غرق خون،پیکرتو دیدم و رشته صبرم گسست

برادر از داغ تو، پشت برادر شکست

آخه راوی میگه وقتی از روی اسب میفتادصاح إلى أخیه الحسین أدركنیصدا زد گفت:به فریادم برس؛حسین آمد،فلما أتاه رآه صریعا فبكىوقتی دید برادر افتاده شروع کرد بلند بلند گریه کردنبعد هم صدا زد:الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِیکمرم شکست

غرق خون ،پیکرتو دیدمو، رشته صبرم گسست

برادر از داغ تو، پشت برادر شکست

دیگه،زدم دست روی دست

عباس،تنت از هم گسست

اشکی دوید و روزن چشمامو بست

آه از نگاه آخرت صد پاره قلبم شد شبیه پیکرت

 

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - دل و دست تو چشمه کرم است - حاج میثم مطیعی

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - دل و دست تو چشمه کرم است - حاج میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 870 زمان : نظرات (0)

حاج سعید حدادیان

 

اللهم صل علی محمدٍ وعلی آل محمدٍ و عــجّل فرجــهم و اهلك أعدآئهــم. لاحوْل ولا قوة إلاّبالله العلی العظیم.حسبنا اللّه ونعْم الْوكیل نعْم الْموْلى‏ ونعْم النصیر. أسْتغْفر الله الّذى لا إلـه إلاّ هو الْحىّ الْقیّوم ذوالجلال و الإكْرام و أتوب إلیْه... بالْحجة الهی الْعفو. الْعفو ، الْعفو...

عباس كیست،نفس وصی پیمبر است

شمشیر آل فاطمه و شیر حیدر است

از منصب و مقام امامت كه بگذریم

عباس یك امام حسین مكرر است

زیبد كه مهر و مه ببرد سجده روز و شب

بر خاك مادری كه اباالفضل پرور است

بی دست و دستگیر همه خلق عالمین

والله جای گفتن الله اكبر است

اباالفضل،اباالفضل....

این دست پشتوانه ی اولاد فاطمه است

این دست،دست قدرت سردار خیبر است

باب الحسین،باب الحوائج،ابوالادب

باب الرسول،باب الحسن،باب الحیدر است

اباالفضل،اباالفضل....

زهرا كه اختیار شفاعت به دست اوست

با دست او شفیعه ی فردای محشر است

اجلال نزول فرموده تو مدینه،زن های هاشمی اومدند،روز اول زینب،اولیاءمخدّره زینب بر مسند نشسته،داره از كربلا میگه،صدا زمزمه ها بلنده:غریب حسین،عطشان حسین، مظلوم حسین. یك كلمه زینب میگه،هاشمی ها می ریزند به هم،صدای ناله شون فضا رو گرفته،یه وقت دید یه صدای آشنا داره میآد،یكی از اون انتها با یه سوز دیگه میگه حسین،زینب،از این طرف،او از اون طرف،همه غرق دراین حسین حسین شدند.فرمود:این كیه با ناله اش جیگرم رو داره پاره میكنه؟بزرگان هاشمی سرافكنده،عرضه داشتند خانم جان،هر چه كردیم جلو بیوفته قبول نكرد،فرمود:امروز روز خانم هاست،شما برید،من فردا با كنیزها میآم، الله اكبر مگه كیه؟گریه كردند گفتند :مادر اباالفضل. بی بی زینب از مسند پایین اومد ، اومد استقبال ام البنین، دید صورت روی در گذاشته.آروم آروم میگه:غریب حسین. زینب میگه: مادر دیدی مادر ندارم نمیآی دیدنم،مادر حالا كه بهت احتیاج دارم تنهام میذاری، مادر باهات خیلی حرف دارم. سربلند كرد چشمش به زینب افتاد، باورنكرد زینب باشه، فرمود:حق داری نشناسی اگه بدونی چه بلایی سرم آوردند، دونه دونه داداشام رو كشتند،هجده یوسفم رو سر بریدند. بغلش كرد،زینب جان:بمیرم برات،اومدم یه سئوال كنم ازت،آیا از عباسم راضی بودی یانه؟ ام البنین عالم به خوبی و بزرگواری اباالفضل ندیده،اما یه گله دارم،گذاشتم فقط به خودت بگم،بالاخره حسین رو برادر صدا زد.مگه من خواهر نبودم؟

به سینه آتش دردی نهفتی

كه یك دفعه به من خواهر نگفتی

این زبانحال رو هم بگم: اما ام البنین منم یه حرف دارم،چیه حرفت؟ من از عباس شرمنده شدم،آخه تو گودال رفتم،حلقوم بریده ی حسینم رو بغل كردم،می خواستم برم علقمه زدن من رو...

حسرت به دل گذشته ام از دشت كربلا

آخر نشد نظاره كنم پیكر تو را

اگه سادات اجازه میدن بخونم:

حتی اگر به علقمه می آمدم چه سود

چیزی نداشتم كه ببندم سر تو را

زن ها اومدن استقبال ام البنین،زینب رو بغل كرده،دید یكی میگه:سلام. نگاه كرد،صدا سوخته تر شده، ولی آشناست،اما قیافه دیگه آشنا نیست،تو ربابی؟آره خانم جان، چرا اینجور شدی؟گفتند:دیگه بعد كربلا،تو سایه نمی نشینه،بغلش كرد،یه دفعه گفت:رباب برو زودتر شیرخواره رو بیار،دلم براش یه ذره شده،دیگه نزدیك یك سالشه،باید بتونه رو پا بایسته،صدای گریه ی زن ها بلند شد،ام البنین حیرون شده،خدایا چه كنم،گفت:مادر نبودی وحشی های بیابون آب می خوردند، سر شیر خواره ی من رو با تیر سه شعبه بریدند،یه ذره ناله زدند،سكینه رو دید،دیگران رو دید،یه نگاه كرد،گفت:مگه رقیه خواب ؟صدا گری ها بلند شد

من و هروله، پشت قافله

تو به روی نی،گرم نافله

من و سلسله،من و آبله

تو به روی نی،گرم نافله

عمو بیا تو خیمه محشر و ببین

رو دست ما جون دادن،علی اصغر و ببین

عمو بیا به داد مادرم برس

صدای اصغر نمیآد،رقیه افتاد از نفس

پرنده ها دارند آروم می گیرند

دون دونه همه دارند می میرند

آب فرات كه نزدیك لبت رسید

یه قطره اشك گرم تو،از گوشه ی لبات چكید

عاشقی تو به آسمون نشون دادی

به خاطر لب حسین،با لب تشنه جون دادی

گرچه لبت از تشنگی ترك خورد

چوب كسی لب تو رو نیآزرد

آب به لبات رسید ریختی،اما لبات چوب نخورد،بمیرم برا اون لبایی كه چوب خیزران بالا می رفت......آی حسین.... اگه ما سال دیگه نبودیم،آی نوكرا برا عباس سنگ تموم بذارید،حسین برا عباس سنگ تموم گذاشت،براش خرج كن،از دلت،از جیبت،از زن و بچه ات،خیالت راحت باشه برنده ای

آقا بیا قدم رو چشم من بذار

با دست های نازنینت،این تیرو از چشم درآر

عاشق تو از غصه داره می میره

حالا تو گودال كی می خواد،سرت رو دامن بگیره

عباس جان چی شده؟برا چی گریه می كنی؟ آقا جان گریه می كنم برا غریبیت،شما سر من رو به دامن گرفتید، آیا كسی هست سر شما رو به دامن بگیره؟ جا داره یه دختر تو خیمه بگه:آره ،خودم سرش رو به دامن میگیرم،حسین...... حسین می خواد برگرده،می خواد بره نمی دونم

پشت حسین بن علی تا شده،واویلا،واویلا،واویلا

روی عدو به خیمه ها وا شده، واویلا،واویلا،واویلا

كاش خدا هزار بار بهم دست می داد،دستم بریده می شد،آخه ابی عبدالله رسید دید سر استخوان رو روی خاك گذاشته می خواد پاشه،هی سر می خوره رو هم،خدایا تا حال نشده آقام بیاد من قیام نكرده باشم... یادم افتاد امیر المؤمنین اومد تو خونه،حضرت زهرا می خواد پاشه،فضه زیر بغلم رو بگیر،نمی خوام علی بدونه چی دارم میكشم. تا یه شب فضه دید علی داره ناله میزنه،آقاجان به ما گفتی داد نزنید،فرمود: دست از دل شكسته ام بردار. گریه ام برا اینه درد هاشو به من علی هم نگفت. همین الان دستم به ورم بازو......

همه اصحاب او گل اند ولی

گل اصحاب او اباالفضل است

همه باب الحوائج اند ولی

كار عباس آبرو داریست

ای مشك مریز آبرویم

بر باد مده تو آرزویم

خدا رحمت كنه مرحوم سید علی آقای نجفی رو،اینجوری روضه می خونده:میگه طرف اومد پاشو گذاشت رو ركاب،رو پای عباس،با سر رفت تو سینه ی یل ام البنین،گفت:اونی كه میگن یل عرب تویی؟ فرمود:نانجیب یه وقتی اومدی دست ندارم،قهقه زد،گفت:اگه تو نداری من دارم،آی لشكر،برید كنار دیگه چشمش نمی بینه، عمود من كجاست،عمود رو چرخاند،چنان به فرق اباالفضل....حسین....

یكی از سردارهای بزرگ بنام اكبر نوجوان كه توی بازسازی حرم اباالفضل علیه السلام بوده خودش تعریف میكنه میگه: یه كسی خدمت می كرد تو تعمیر حرم،مدت ها اونجا بود،یكدفعه از هشت متر ارتفاع افتاد،ما بردیم این رو بیمارستان ، گفتند:ما امكانات نداریم ، به كار اینم نمیآد،این دیگه قطع نخاع شده،باید ببریدش تهران زودتر،این رو سوار آمبولانس كردیم كه ببریمش سمت فرودگاه و بعد هم بریم تهران، همچین كه سوار آمبولانس شد،رو كرد به ما گفت:یه دفعه دیگه من رو ببرید حرم،گفتیم:دیر میشه،خیلی اصرار كرد. خواب و رؤیا نمی خوام برات تعریف كنم. میگه:بردیمش با ویلچر تو حرم. وقتی تو حرم رسید یك كلمه گفت:عباس جان من اینجوری برم برا شما بد نمیشه؟میگه:یكدفعه رعد و برق شد،درها به هم كوبیده شد،همه چیز ریخت به هم،یه نیم ساعتی انگار طوفان شد،اینم انگار از حال رفت،بعد یكدفعه دیدیم پا شد،گفتیم:چی شد؟گفت:بخدا من كه از حال رفتم،خود امام حسین و اباالفضل رو دیدم،اباالفضل به من فرمود: خودت رو كه شفا دادیم هیچ،فلان فامیلتون كه بچه دار نمی شد بهت گفته بود،بهش بگو حاجتش رو دادیم،فلان فامیلتون كه گرفتار بود،بهش بگو حاجتش رو دادیم،حالا داری میری دست پر برو...... نوكرها حواستون رو جمع كنید،این جور نیست كسی بتونه راحت نوكری كنه،نوكر امام حسین همیشه لای منگنه هاست،همیشه لای گرفتاری هاست،مرد میدون گرفتاری ها نیستی دم از حسین نزن،پا ركاب امام حسین مریضی داره،فحش خورت باید خوب باشه،گرفتاری داره. بابا حاج اكبر ناظم تو دهه ی محرم بچه اش داره بال بال میزنه،رسید روز تاسوعا شد. دید بالا سر بچه اش،دیگه بچه رمقی نداره،چشم ها رفته،نفس ها دیر،ضربان قلب كند. به خانمش گفت: خانم من برم؟زنه گریه كرد گفت:برو،فقط رفتی روی چهارپایه سلام من رو به اباالفضل برسون،بگو:كنیزت هم می خواست بیآد،بگو:من دستم بنده،تو می دونی دختر مریض باشه یعنی چی،تو مریضی رقیه رو دیدی،اومد و نرسیده به بازار بهش خبر دادند كه ناظم دخترت از دنیا رفت،یه ذره فكر كرد،گفت: إنا لله وإنـا إلیْه راجعون،رفت كه رفت، بذارید به كارم برسم.گفتند:ناظم تو برو حالا یكی دیگه می خونه.گفت:یك ساله چشم براهه تاسوعا هستم،كجا برگردم،دیر نمیشه،اربابم سه روز جنازه اش رو زمین بود،رفت بالای چهار پایه،گفت:عباس از تو مرده زنده كردن بر میآد، از ناظم نوحه خوندن،من كارم رو میكنم تو هم كارت رو بكن،شروع كرد نوحه خوندن. شاید اینجوری می خونده:

عباس نجْل المرتضی اباالفضل

ای ساقی لب تشنگان،ای جان جانانم،سقای طفلانم

شروع كرد ناظم نوحه خوندن،الله اكبر،ریخت به هم بازار همه گفتند:دمت گرم مارو تنها نگذاشتی روز تاسوعا،بچه ات هم كه از دنیا رفت اومدی،سنگر رو حفظ كردی،بارك الله،یااباالفضل مزدش رو بده،عوضش رو بده،یه دفعه دیدند یكی دوید گفت: ناظم بچه ات پا شد.ان شاءالله ازاینجا می ری بگن مریضت پا شد،ان شاءالله از اینجا بری بگن مریضت خوب شد،روز تاسوعاست، مرده رو زنده میكنه،عباس جان:دل مرده ام رو زنده كن...خدایا به خاطر عباس همه ی مریض هامون رو شفا بده... صغیر و كبیر هر كی داره نوكری میكنه،كنیزی میكنه،ای خدا ازش قبول بفرما. عباس به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:آقا اینجا نمون،گفت:آقا من یه خواش ازت دارم،برو.فرمود:عباس جان می ریزند سرت،عرضه داشت آقاجان نری می ریزند سر زینب،ابی عبدالله برگشت،این بچه ها كه اومدند استقبال امام حسین دید طرف زینب نمیشه بره،رفت طرف خیمه ی عباس،از اسب پیاده شد،رفت تو خیمه یه نگاه كرد،داداشم. عمود خیمه رو كشید،خیمه نشست، یه دفعه زینبم نشست،زن ها هم نشستند،خود ابی عبدالله اومد بیرون نشست زانوی غم بغل كرد،داشت گریه می كرد،زینب گفت:برم كنارش، كنار علی اكبر كمكش بودم الانم برم،یه ذره رفت جلو،یه دفعه بغضش یه جوری شكوفا شد،دید الان بره طرف حسین بدتر میشه،برگشت،گفت:رباب ،ام كلثوم،زنها،همه گفتند:جانم،فرمود:تموم شد،برید آماده شید برا اسیری،برید دیگه كار تموم شد...حالا این دستت رو بیآر بالا هرچی رمق داری داد بزن:حسین..............

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - عباس كیست،نفس وصی پیمبر است - حاج سعید حدادیان 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 376 زمان : نظرات (0)

حاج محمدرضا طاهری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به عِلمُک.و لعن اعدائهم بعدد ما أحاط به عِلمُک.اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ..........

هر قدر می خواهد این دل، این دل تنها تورا

در عوض هرگز نمی خواهد دمی دنیا تو را

خاک عالم بر سر دنیا که چشم دوستان

جستجو باید کند در سینه ی صحرا تورا

وقتی مرحوم فشندی با امام زمان برای اولین بار ملاقات كرد از امام زمان(عج) سئوال كرد:آقا جان تا حالا كجا بودید این همه دنبالتون گشتم؟آقا فرمود:فكر می كنید ما مشتاق دیدارشما نیستیم؟بیشتر از اینكه تو بخوای من رو ببینی من دوست داشتم تو رو ببینم،دلت آماده نبود،این دلت جای غیر از من بود.

تو خودت مشتاق هستی میهمان ما شوی

لیک می راند گناه از خانه های ما تو را

ناله ی آقا بیای ما کجا آن ناله ای

که زده در بین آن دیوار و در زهرا تو را

مرحوم علامه ی امینی(ره) میگه:حضرت زهرا سلام الله علیها به عبارت معروفی كه میگن بین در و دیوار ناله زد،اول صدا زد ابتا یا رسول الله،ناله ی دوم علی رو صدا زد،تو ناله ی سوم صدا زد:یا فضةخذینی. مرحوم علامه ی امینی(ره)می فرمایند:چهار تا ناله زد حضرت صدیقه، تو ناله ی چهارم بین در و دیوار صدا زد:پسرم مهدی جانم

روز روز توست چون روز عموی توست آه

کم نخواهد داشت هرگز روز تاسوعا تو را

گرچه می گویند هستی در تمام روضه ها

بیشتر حس می کنم در روضه ی سقا تو را

دستهایم را دخیل دست آن آقایی کنم

که خبر داده است از حاجات نوکرها تو را

نه اینكه تو بخوای دخیل دستای عباس بشی، انبیاء هم دخیل این دست میشند.وقتی قرار  این دست ها شفاعت كل  محشر رو بكنه، یعنی هر آنكسی كه داخل محشر شده،روز قیامت همه ایستادند،هر آنكسی كه هست دخیل این دست های بریده میشه.گفت:در عالم رؤیا حجت بن الحسن رو دیدم،دیدم خیلی نامه جولوشون گذاشتند،بعضی ها رو میبوسه و امضاء میكنه،بعضی ها رو دیدم آقا از این نامه هایی كه باز میكنه،می بوسه و روی چشماش میذاره بعد امضاء میكنه،ایستادم،چند لحظه نگاه كردم بعد سئوال كردم،آقا جان این نامه ها چیه؟فرمود:اینها حوائجی است كه دوستان ما توی این امامزاده ها میرند،امامزاده ها برای من نوشتند من باید امضاء كنم،خدا حاجاتشون رو برآورده كنه،گفتم:آقا جان بعضی از این نامه هارو دیدم انگار خصوصی بود،می بوسیدید روی چشمت میگذاشتی.فرمود:این حواله هایی است كه عموم قمر بنی هاشم برام نوشته....حواست هست امروز كجا نشستی،حاجت دار،بگو آقا:

با دم  ،ای ساقی لب تشنگان خواهیم خواند

در عزای ساقی  لب تشنگان آقا تو را

ای ساقی  لب تشنگان اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

به یك طرف تب و تاب خیام دیدنی است

به یك طرف، سر و روی امام دیدنی است

دو دست روی زمین و دو دست بر كمرش

مدام خنده به بیت الحرام دیدنی است

كاری كن از این جا میری خسته بری،داد بزن، ناله بزن،این شب ها صدای ما یه ذره شبیهه صدای بچه های ابی عبدالله میشه.

شكسته كتف یكی و شكسته پشت یكی

در این وسط نفسی نا تمام دیدنی است

در آن طرف در  خیمه رباب(س) افتاده

در این طرف من و این گریه هام دیدنی است

چه آمده به سرت؟، سر به زیر  اهل  حرم

هنوز شرم  تو وقت سلام دیدنی است

صدای داداش رو كه شنید،چشم ها كه نمی بینه،یه چشم تیر خورده، یه چشم خون گرفته،تا پای ابی عبدالله رو دید،عباس هول برداشت،تا حالا یه بارم نشده حسین بیآد و ایستاده باشه و عباس رو پا نشسته باشه،حالا رو زمین افتاده،هی سعی كرد خودش رو یه جوری جمع كنه،پاهارو جمع كنه

چه آمده به سرت؟، سر به زیر  اهل  حرم

هنوز شرم  تو وقت سلام دیدنی است

نظر شدی و دو چشم  تو كار دستم داد

همه می گفتند:عجب چشمای قشنگی داره

نظر شدی و دو چشم  تو كار دستم داد

كه تیر  حرمله و این دو جام دیدنی است

خدا لعنت كنه حرمله رو ،هر تیری كه رها كرد كاری بود،ببین چه كرده داداش

ز پشت سر زده بیرون سه شعبه، سجده مكن

امیر خوش قـد و بالا قیام دیدنی است

یكی كشـیده زره را، یكی سپـر برده

به روی پیكرت این ازدحام دیدنی است

تنت به كوفه رسید و سر  سرت دعواست!

سر و صدای اهـالی  شـام دیدنی است

ببین همه دارند هلهله می كنند

بس كه بلند است هلهله، به گمانم

 كوفه خبر دار شد كه لشكر من رفت

خواهرمن بین اهل حرم گفت:

وای اباالفضل رفت،معجر من رفت

تنت به كوفه رسید و سر  سرت دعواست!

سر و صدای اهـالی  شـام دیدنی است

جواب دختر مـن را نمی دهی، بر خیز

نگاه كن به حـرم، احترام دیدنی است

هزار شكر كه زیـنب(س) نیـامد این دفعه

كه یك سپـاه، نگاه حـرام دیدنی است

بـگو دویـدن دختر میـان نـا محرم

بگو كشیدن معجر، كدام دیدنی است؟

فرمود به شیخ كاظم سبتی:همه جور روضه ی من رو خوندید،این طوری كه من میگم روضه ی من رو برا دوستانم بخونید،بگید:هر سواری از مركب می خواد روی زمین بیوفته،اول دست هاشو جلو میآره،صورت آسیب نبینه،اما وقتی من می خواستم از روی مركب بیوفتم،دست در بدن نداشتم. یه جایی شیخ كاظم سبتی اومد این روضه رو بخونه،تا اینجا رسید،تا اومد بگه با صورت رو زمین افتاده،یه عزیز آذری زبان بلند شد گفت:نه دیگه،باقیش اینطوری نیست.آخه از هر طرف می خواست بیوفته می دید مادرش دامن پهن كرده، میگه:عباس من خودم یه بار با صورت رو زمین خوردم،نمیذارم تو با صورت رو زمین بیوفتی.

ابی عبدالله دلش نمی اومد بدن عباس رو بین این همه گرگ تنها بذاره،اما خواهش خود عباس بود،گفت:داداش پاشو برو،همچین كه افتادم دیدم یه نفر داره داد میزنه،هركی می خواد سمت خیمه ها بره،دیگه میتونه بره،نگهبان خیمه ها دیگه روی زمین افتاد،حسین دیگه علمدارنداره. از اینجا بریم خیمه گاه.یه سر برو كربلا،همه ی اهل خیام منتظرند ، بعضی ها باورشون نمیشه ابی عبدالله تنها بیاد،هی با هم میگن:الان بابا رفته، عمو رو برمی گردونه،یه وقت دیدند داره میآد حسین،عنان ذوالجناح به یه دست،یه دست به كمر گرفته،حال روز ابی عبدالله رو كه زینب دید،همه چیز دستگیرش شد،همه رو یه گوشه ای جمع كرد،توی خیمه همه رو جمع كرد،فرمود: كسی نزدیك حسینم نمیشه،الان كسی نره باهاش حرف بزنه،همچین كه ابی عبدالله اومد نزدیك خیمه ها روی خاك نشست،یه وقت دیدند یه دختر بچه دوید،اومد رو پا بابا نشست،اشك هارو از چشمش میگیره،فقط یه حرف زد، دل حسین رو پاره پاره كرد،یه نگاه تو صورت بابا كرد: أبتا أین عمی العباس بابا عموم عباس كجاست. میگن:حسین دیگه كلامی حرف نزد. دوجور نوشتند،یه جور نقل كردند:وقتی صدا زد: أبتا أین عمی العباس یه مرتبه دست های خونیش رو جلو آورد،بعضی ها هم نوشتند:از جا بلند شد ابی عبدالله اومد عمود خیمه رو كشید،خیمه ی عباس رو هم خوابید. تو عرب رسم ،اگه عمود خیمه ای رو بكشند همه جواب ها رو می دهند،یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره،عرضم تمام،موقعی كه كلامی حرف زد،اولین كلامش با زینب بود،اومد مقابل خواهر ایستاد،فرمود:خواهرم زود برو زیورآلات و از سر و صورت بچه ها در بیار،خلخال ها رو در بیار،این روسری هارو گره ی محكم بزن،اینها دارند میآن سمت خیمه ها.اشك هاتو روی دست بگیر روز تاسوعاست،اگه امروز برای فرج آقا دعا نكنی، خیلی جفا كردی،خدا به باب الحوائج قمر بنی هاشم:اللهم عجل لولیك الفرج 

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - هر قدر می خواهد این دل، این دل تنها تورا - حاج محمدرضا طاهریhttp://s4.picofile.com/file/7865707953/download_2.gif

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 598 زمان : نظرات (0)

 سید مهدی میرداماد

 

چشمان خیس و ابری ات غم دارد آقا

گلبرگ رویت، رود شبنم دارد آقا

دارد نسیم غصه می آید ز کویت

شال عزایت عطر ماتم دارد آقا

امشب چه شبی ِ آقا جان؟برای صاحب روضه ی امشب:آجرک الله

ما یک دهه تنها عزاداریم اما

هر روز تو رنگ محرم دارد آقا

فرمود: فَلاَ نْدُبَنَّک َصَباحاً وَ مَسآءً. شب و روز برای تو گریه می کنم. وَ لاِبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً بعضی ها معنی اینجوری می کنند،می گند اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه می کنم،نه،معنای درستش اینه:نه اینکه اشک چشمم تموم بشه خون گریه می کنم،نه، بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً یعنی به جای اشک خون گریه می کنم. هر کی آرزو داره بگه با من:

من آرزو دارم ببینم چشم هایم

مثل تو خون با اشک توأم دارد آقا

علامه ی بحرالعلوم میگن: تو بین الحرمین شاگرداش دورش حلقه زده بودند،روز تاسوعا،یه دفعه دیدند این مرجع بزرگوار با اون سن بالاش،دیدند عمامه اش رو از سرش برداشت،پاهاش رو از تو نعلینش در آورد،پا برهنه می دوید،هی به سر می زد،چی می گفت:

 عَلَی العباس واویلا

حسین تنهاس واویلا

 شاگردها بهش گفتند:آقا ،سادات،مرجع بزرگوار،شما سنی ازت گذشته آقاجان،چرا اینجوری سینه می زنید؟شما آروم سینه بزنید،اینجوری سر رو برهنه نکنید،آشفته نشید. گفت:چی می فهمید شما؟! من خودم دیدم که حضرت بقیه الله (عج) با سر و پای برهنه در میان سینه زنان حاضرند و در حالی که به شدت گریه می کنند، بر سر و سینه خود می زنند. با دیدن این صحنه من دیگه نتوانستم طاقت بیاورم، از خود بی خود شدم... حالا کیآ می خوان امشب آقاشون رو دعوت کنند؟آقا جان امشب ما شمارو دعوت می کنیم،اما دیگه نمیگیم یا صاحب الزمان، امشب راهش رو یاد گرفتیم:

سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

ای ساقی ِ لب تشنگان اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

آبی رسان به کودکان اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

از اباالفضل چند تا لقب تا حالا شنیدی؟ بعضی ها میگن:ساقی العطاشی،یعنی ساقی ی لب تشنگان ِ،بعضی ها بهش میگن:حامل الواء، یعنی علمدار کربلا،بعضی ها بهش میگن: اَبَا الْقِربَه یعنی پدر مشک. القاب مختلفی داره،اما امشب می خوام یکی از القاب آقا رو بگم،اصلاً روضه ی امشب من اینه،که کمتر شنیدید،مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمة الله علیه می فرمود: یکی از علمای شهر قم،مهمون من شد توی شهر قم."اونایی که گرفتارند خیلی گوش بدهند" این عالم حاجتی داشت،گرفتاریه سختی داشت، مرتب می رفت جمکران دعا و سنا و توسل برمی گشت،بعد از مدت ها بهش گفتم:چه خبر،حل نشد؟ گفت:نه سید شهاب الدین،هرچی میرم جلو این گره کور تر میشه،دیگه کارد به استخونش رسیده بود،تا اینکه یه شب حالش منقلب شد و رفت جمکران،خودش برای مرحوم نجفی تعریف کرده بود این عالم.میگه:رفتم ، ایستادم نماز و دعا، متوسل شدم دیگه نفهمیدم،گفتم:یاصاحب الزمان ما تو عراق گره به کارمون می خوره میریم سراغ عموت عباس،ما میریم تو حرم عموت یه بار رو می زنیم گره مون باز میشه،آقا عموتون که به ظاهر معصوم نیست،شما امام زمانی، معصومی،امامی،من این همه شب دارم میام و میرم،نمی خوای گره ی من رو باز کنی،گفتم:آقا من خسته شدم اگه حاجتم رو ندی،میرم پیش عموت گله میکنم.میگه:حالم منقلب شد،توی گریه خوابم برد،تو عالم رؤیا حضرت اومد بالا سرم ،دست کشید روی سرم، گفت:کار درست رو تو میکنی، گفتم:چه طور آقا، من بد کاری کردم؟گفت:نه ،کار درست رو تو میکنی، ما اهلبیت هم کار داریم سراغ عباس می ریم،ما هم کار داریم عباس رو صدا می زنیم،میگه: آقا امام زمان فرمود:می خوای آقا رو صدا بزنی،می خوای عباس رو صدا بزنی،با این لقب صدا بزن،ما اهل بیت، من ِ امام زمان بخوام صداش بزنم، اینجوری صداش می زنم، به آقا میگم،به عموم میگم: یا اباالغوث الدرکنی. بعد فرموده بود:کربلا زن و بچه ها هم هر وقت کار داشتند می گفتند:یا اباالغوث،یعنی ای فریاد رس ما. امشب امام زمان به من و تو یاد داده، اَغثنی یا اباالغوث یعنی به فریادم برس. همه صداش می زدند یا اباالغوث،حتی خود ابی عبدالله،حتی خود حسین. شیخ کاظم اُزری داشت شعر می نوشت،رسید به این یه بیت:

یوم ابوالفضل استجار به الهدی

والشَّمس مِن کدِرِ العَجاجِ لِثامُها

روزی که آفتاب تیره و تار شد،حسین پناه برد به عباس. یه دفعه قلم از دستش افتاد،گفت:شیخ کاظم چی گفتی؟حسین امام ِ،عباس که امام نیست،دیگه ننویس،گریه کرد،توبه کرد،شب ارباب در عالم رؤیا اومد به خوابش،گفت: شیخ کاظم درست داشتی می نوشتی،می خوای درست تر بنویسی. چی بنویسم آقا؟بنویس: فقط من ِ حسین نه، روز عاشورا زن و بچه ام هم دنبال عباس می گشتند.....حالا روضه بخونم برات: یکی از اونایی که دنبال عباس می گشت،سکینه بنت الحسین بود،مشک آب رو داد دست عمو، عمو من به بچه ها قول دادم گفتم: به عموم عباس میگم،کارش نشد نداره،بره سمت شریعه بر می گرده،عباس فریاد رس  کربلاست،بعضی مقاتل نوشتند، 9 بار بعضی ها نوشتند16بار زده به قلب لشکر،گره و باز می کرد و بر می گشت. عباس اجازه جنگیدن نداشت،ابی عبدالله بهش اجازه نداد بجنگه،فقط بهش گفت:عباسم می خوای بری برو، فقط برو برا بچه هام آب بیار.وقتی اجناس غنیمتی رو آوردند،اما سجاد گفت:هرچی از ما بردید برگردونید،یه مرتبه دیدند یه مرد عربی اومد گفت:من یه چیزی بردم،فقط اول به من بگید صاحبش کیه؟ گفتند:چرا؟گفت:می خوام دستش رو ببوسم،گفتند:مگه تو چی بردی؟ گفت:من علم رو غارت کردم،گفتند: دستان علمدار الان زیر خاک ِ، حالا چرا می خوای دستش رو ببوسی؟گفت:آخه نگاه کردم به این چوبه ی علم دیدم همه ی این چوبه ی علم تیر خورده، فقط جای یه دست سالمه،یعنی اینقدر این آقا باوفا بوده،تا دم آخر علم رو رها نکرده:

 والله ان قطعتمو یمینی

 انی اوحامی ابدآ عن دینی

دریا کشید نعره صدا زد مرا بنوش

غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش

بعضی ها میگند:آب رو آورد بالا تشنه بود یکدفعه می خواست آب بخوره یاد تشنگی حسین افتاد.این اشتباهه

وقتی که آب را به روی آب ریخت

آمد چو موج در جگر بحر، خون بجوش

نگید فَذَکرَ عَطَشَ الْحُسَین درستش اینه فَذَکرَ عَطَشَ الْحُسَین. تشدید داره فَذَکرَ. "فَذَکرَ" تذکر داد به آب

گفتی به آب، آب چه بی غیرتی برو

بی آبرو ،بی ریختن آبرو مکوش

تو می خوای جلوی فاطمه آبروی من رو ببری؟تو می خوای جلوی حسین من و خجالت بدی؟ آب رو روی آب ریخت. عباس داره به آب میگه:

آوردمت به نزد دهان تا بگویمت

بشنو که العطش رسد از خیمه ها بگوش

تو موج میزنی، علی اصغر از عطش

گاهی به هوش آید، گاهی رود زهوش

مشک رو به دوش انداخت،راهی ِ خیمه ها شد،الله اکبر،قربون این آقا برم،می خوام مقتل بخونم از سه مقتل،هم منتخب طُرِیحی، هم مقتل اَبی مِخنَف،هم مقتل العباس مرحوم مُقرَّم،با سند هیچ چیز از خودم نگم،خودت بفهمی کربلا چه خبر بوده. فَرَجَعَ مِنَ الفُرات. از فرات برگشت،کمین کردند،خیلی طول نکشید دست راستش رو زدند،مشک رو داد به شونه ی چپ، همه ی حواسش به مشک ِ،یه مرتبه دید دست چپ رو هم زدند،شروع کرد رجز خواندن:

والله ان قطعتمو یمینی

 انی اوحامی ابدآ عن دینی

دست راست رو زدند،چپ رو زدند، فحمل القربة بأسنانه دیدند مشک رو به دندان گرفت،به اسب نهیب زد تا سریع حرکت کنه،میخواد مشک رو برسونه،از دور همه دارند عباس رو نشونه می گیرند،مقتل میگه: وَ یَداهُ یَنفَخانِ دَما از دو دستش مثل سیلاب خون می ریخت،اما حواسش به مشک ِ،مشک تو دندوناش ِ،سرعت زیاده،یه مرتبه عمر سعد دستور داد: فَحَمَلوا علیه باَجمَعِهم جَمیعا عمر سعد دستور داد:همه با هم حمله کنید،نه یه نفر،نه صد نفر،نه هزار نفر،چهار هزار نفر.حسین...... حمله کردند،به قاسم و علی اکبر هم دسته جمعی حمله کردند،اما نه دیگه چهار هزار نفر به یک نفر،همه دورش حلقه زدند. فِرقَةٌ بالسَّهم معنی کنم یانه؟یه عده با تیر، فِرقَةٌ بالحجارة یه عده با سنگ،تیر به مشک خورد،همه امیدش داره رو خاک می ریزه،تیر به سینه خورد،"سادات" تیر به چشم خورد، آدم یه دونه خار تو چشمش بره،دیگه طاقت نمیآره،هر کاری کرد تیر رو در بیاره نشد،دست نداره،زانوهاش رو آورد بالا،سرش رو خم کرد، فَضَرَبه رَجُلٌ مِنهُم بعَمودٍ مِن حَدید چنان با عمود آهن....حسین.... همچین که عمود آهن زدند،عباس با صورت رو خاک افتاد،داداشش رو صدا کرد:یا اخا داداش منم رفتم،نمی دونم ابی عبدالله خودش رو چه طور رسوند،اما نوشتند جوری اومد،تا رسید دید دور عباس رو حلقه زدند،من نمیگم،مقتل میگه:تا حسین دید دارند عباس رو می زنند، وَ صَرَخَ الحُسَین صَرخَةً شَدیدا دیدند حسین داره داد میزنه،میگه: وا عباسا.. حسین..........

پاشو علمدار حرم، هنوز علمداری

پاشو آوردم دستات و ،علم رو برداری

پاشو می خوام بدونن،که کاشفَ الکُروبی

پاشو می خوام تو صحرا ،علمت و بکوبی

یا ساقی العطاشا

روضه ی من اینه،هر کی تا حالا داد نزده شرمنده ی حضرت زهرا نشه.حسین میخواد یه کاری کنه عباس بلند شه،چیکار کنه؟سادات ببخشند،این شعر فقط مال شب تاسوعاست

تو می دونی که بعد تو ،چی به سرم میاد

خودم که هیچ چی به سر اهل حرم میاد

خواهرمون به غیر از ،من و تو یار نداره

الان داره تو خیمه،گوشواره در میاره

یه نفر بعد از عباس دست به کمرش گرفت،اون حسین بود،یه نفرم دو دست رو سرش زد.آی حسین...خدا به باب الحوائج فرج امام زمان ما برسان

 روضه شهادت حضرت عباس (ع) - چشمان خیس و ابری ات غم دارد آقا - سید مهدی میرداماد

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 73
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 445
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 2,792
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 2,792
  • بازدید ماه : 2,792
  • بازدید سال : 1,317,825
  • بازدید کلی : 19,823,653